دریای مازندران
چند سالی است که در صداو سیما، رسانه ها، جراید، کتب درسی و غیر درسی و ... به اصرار نامی جعلی به نام "خزر" را بر روی دریای مازندران نهاده اند و همه به طور عجیبی، یکصدا و هماهنگ در حال پاک کردن نام مازندران از روی این دریا هستند و شگفتی زمانی بیشتر می شود که می بینیم شبکه ی تبرستان یعنی مرکز صدا و سیمای استان مازندران نیز هم پای دیگران از این نام مضحک و جعلی خزر به جای نام مازندران استفاده می کند. این درحالی است که این دریا از عهد باستان تا به حال نامی ایرانی داشته است و حتی پس از انقلاب و تا اوایل دهه ی هفتاد از نام مازندران برای این دریا استفاده می شده است. پس از انقلاب استفاده از نام دریای مازندران علاوه بر مکاتبات، در کتب درسی و حتی پشت سکه ی 50 ریالی که نقشه ی ایران بر آن حک شده بود استفاده شده بود اما از دهه ی هفتاد به بعد شاهد آن هستیم که نام دریای "خ زر" جای خود را به دریای مازندران می دهد. نکته ی در خور توجه نام بین المللی این دریاست که همه ی جهان آن را با نام دریای "کاسپین" می شناسند که بنا بر آنچه مورخین داخلی و خارجی می پندارند کاسی ها یا کاشی ها ویا همان کاسپی ها قومی ایرانی بودند که در جنوب غرب دریای مازندران سکونت داشته و بعد دامنه ی نفوذ خود را در غرب ایران و حتی بین النهرین گسترش دادند. شایان ذکر است که به این موضوع نیز می بایست توجه شود که چرا و چگونه نام کاسپین از منابع روسی بیرون آمده و چرا روسها پس از رسیدن به قدرت این نام را بر این دریا نهاده و آن را بر جهانیان تحمیل نموده اند؟ نکته ی مهم دیگر این است که به جز در ایران در هیچ جای دیگر دنیا از نام خزر برای دریای مازندران استفاده نمی شود.
بحث در اینجا این است که چرا دریایی که در جهان باستان با نام های ایرانی وهرکانه و کاسپی و پس از ورود اسلام به ایران با نام های ایرانی دیگرِ تبرستان و مازندران نامیده می شد هم اکنون خزر خوانده می شود؟ و اینکه خزرها چه کسانی هستند و چرا در ایران نام دریای مازندران درحال کمرنگ شدن است و چرا کسی توجهی به این مسئله نمی کند؟ و چرا شورای امنیت ملی کشور بدون توجه به پیشینه ی نام این دریا و پیشینه و پسینه ی قوم خزر نام جعلی "دریای خ زر" را به جای دریای مازندران تایید می کند؟ و بسیاری از چراهای دیگر. در این مقال بطور اجمالی به پیشینه ی نام دریای مازندران و قوم خزر پرداخته می شود و قضاوت را بر عهده ی خوانندگان گرامی قرار می دهم.
در گذشته برای نامگذاری اماکن طبیعی مانند کوه، دریا، رود و یا شهرها و ... معمولاً شاخصه های طبیعی، نام شاهان ویا اقوام کنار این اماکن را مدنظر قرار می دادند که بارزترین مثال برای بیان صحت این گفته نام خلیج فارس است، چه اینکه می دانیم اساس این نامگذاری در گذشته به علت حضور قوم متمدن پارس در شمال این دریا بوده است و چون اعراب در جنوب غربی این دریا دارای تمدن نبوده و در معادلات سیاسی، اقتصادی، نظامی و ...عهد باستان به چشم نمی آمدند، نام دریا پارس نهاده شدکه این موضوع بیانگر حضور دائم و تاثیرگذار پارسیان در حاشیه ی این دریا بوده است.
این موضوع در مورد دریای مازندران نیز صادق است چرا که در کرانه های این دریا اقوامی ساکن بوده اند که هیچ کدام در عهد باستان و دوره تاریخی و در یک مدت زمان طولانی به اندازه ی مازنی ها در عرصه های سیاسی، نظامی و فرهنگی موثر نبوده اند. در شمال این دریا تا قرن پانزدهم روس ها حضور چندانی نداشته اند. در شرق آن نیز اقوام ترک می زیسته اند که آنان نیز تاثیر زیادی در عرصه ی سیاسی و ... آن دوران نداشتند. در غرب نیز در هر دوران اقوام گوناگون بودند که برخی در جریانات آن دوران موثر و برخی نیز بی تاثیر بودند. اما در جنوب دریای مازندران به علت نزدیکی به جاده ی ابریشم و همچنین حضور اقوام ایرانی در این منطقه، آنان در جریان های سیاسی و... آن دوران نقش آفرین بوده اند. اقوام هیرکانی، تپوری، آماردی، کادوسی و کاسپی که امروزه همه ی آنان را مازندرانی می شناسیم از آغاز تاریخ تا کنون در جنوب دریای مازندران حضور دائم و موثر داشته اند. بنابراین طبق آنچه که در مورد نام خلیج فارس گفته شد، طبیعی است که نام این دریا نیز برگرفته از نام این اقوام یا این منطقه باشد و چنان که در تاریخ آمده در دوران باستان نام دریای شمال ایران هیرکانی یا وهرکانه و کاسپی منتسب به هیرکان ها و کاسی ها، در عصر اسلامی، تبرستان منتسب به قوم تپوری و در نهایت مازندران منتسب به قوم مازندرانی بوده است.
در بررسی های انجام شده در مورد استفاده از نام خزر بجای دریای مازندران می بینیم اولین بار اصطلاح بحر خزر در کنار نام دریای طبرستان و هیرکانیه در حدود العالم در قرن چهارم به کار برده شده است و پس از آن نیز برخی دیگر از مورخین و جغرافی دانان آن عصر نظیر ادریسی در نزهه المشتاق...،حمدالله مستوفی در نزهه القلوب...، ابن اثیر در تحفه العجایب... و چندی دیگر در کنار طبرستان از نام بحر خزر استفاده نموده اند که بیشتر منظورشان غرب دریای مازندران بوده نه همه ی دریا. استفاده از این نام از قرن چهارم به بعد به مدت دو قرن البته نه بصورت فراگیر متداول بوده است. پس از حمله ی مغول و در نهایت از عصر صفوی به بعد نام این دریا مازندران گذاشته شد و پس از آن با طلوع روس ها در عرصه ی بین الملل آنان نام کاسپی را بر این دریا نهاده و به جهانیان تحمیل نمودند.
آن طور که پیش از این نیز بیان شد نام دریای شمال ایران تا عصر حاضر مازندران بوده است به طوری که حتی در کتب درسی عصر پهلوی و پس از انقلاب تا دهه ی شصت خورشیدی نام دریا "خ زر" بر دریای مازندران دیده نمی شود. حال برای اینکه بیشتر به حساسیت موضوع پی ببریم بی مناسبت نیست که در مورد قوم خزر که به صورت عجیبی نامشان فقط در ایران بر دریای مازندران نهاده شده مطالبی را اینجا بیان کنم.
قوم خزر قومی ترک تبار و نیمه وحشی بودند که در شمال قفقاز و در غرب دریای مازندران ساکن بودند. این قوم که هیچ دین توحیدی نداشته و بسیار خونریز بودند همواره به مرزهای ایران حمله می کردند و موجب غارت و کشتار می شدند. آنها در اواخر دوران ساسانیان با رومیان هم داستان شده و به ایران حمله کردند که نتیجه ی آن شکست سخت ایرانی ها و تضعیف ارتش ساسانیان بود که نتیجه ی این تضعیف نیروهای نظامی شکست ایرانی ها در برابر حملات اعراب و فروپاشی کشور بود. این حملات در طول دوران ساسانیان ادامه داشته است به طوری که آنان را مجبور کرده بود در آذربایجان، اران و قفقاز دست به ساخت دژهای فراوان بزنند.
پس از ظهور اسلام بر خلاف آنچه که اکثر مورخین، رومی ها را بزرگترین دشمن خارجی می پندارند، خطرناکترین دشمنان اسلام که ضربات سختی را به سپاهیان اسلام وارد آورد خزران بودند و آنها بودند که در کوه های قفقاز جلوی سپاه اسلام ایستادگی کرده و مانع نفوذ و گسترش اسلام در روسیه و اروپای شرقی شدند. آنگونه که طبری میگوید حتی سلمان فارسی نیز که در راس سپاه اسلام به جنگ با خزران رفته بود شکست خورد و سپاهیانش به هزیمت رفتند. این شکست های پی در پی سپاه اسلام در دوران بنی امیه و بنی عباس نیز ادامه یافت بطوری که در سال 183 ه.ق بر اثر حملات خزران 100 هزار نفر از مسلمین به اسارت آنان در آمدند.
شاید برای خوانندگان گرامی این پرسش بوجود آید که این همه دشمنی خزران علیه ایرانیان و مسلمانان چه بوده است؟ پاسخ این است که در زمان ساسانیان که آنان قومی بی دین بودند برای غارت به مرزهای ایران هجوم می آوردند اما موضوع زمانی جالب می شود که بدانیم مبلغان یهودی در صدر اسلام و پس از شکستی که از اسلام خوردند در بین خزران نفوذ کرده و آنان را یهودی نمودند و به عبارتی دیگر نیروی سومی را علیه اسلام به کار گرفتند تاجلوی گسترش این دین مبین را در روسیه و مناطق اروپای شرقی بگیرند. بنابراین ملاحظه می شود که در حقیقت این قومیت خزر نبود که رودرروی اسلام ایستاده بود بلکه این آیین یهودیت است که در برابر اسلام به وسیله ی بازوی نظامی اش یعنی قوم خزر ایستادگی می کرد.
به هر حال حال خزران یهودی مسلک پس از حمله ی مغولان و متعاقباً روسها شکست خورده و کشورشان از بین می رود و تمامی آنها در کشورهای اطراف پراکنده می شوند. اما گروه اصلی آنها وارد روسیه، مجارستان، لهستان و ... شده و پس از آن به دیگر نقاط اروپا و در نهایت در سراسر جهان پراکنده شدند و آوارگی یهود که امروز نیز از آن دم می زنند در حقیقت از همین دوران آغاز شد نه از دوران پیامبرانشان و پس از حضرت موسی (ع).
حال داستان زمانی جالب تر می شود، وقتی بدانیم که اکثر یهودیان حال حاضر که در اروپا، آمریکا و سراسر جهان پراکنده اند و داعیه ی سرزمین موعود دارند، نه از دوازده سبط بنی اسرائیل و نه از نژاد سامی، بلکه از نژاد ترک و یهودیان خزری هستند. بطوری که هم اکنون اکثر قریب به اتفاق صهیونیست ها و یهودیان ساکن در سرزمین های اشغالی فلسطین از قوم خزر هستند و نه از نسل فرزندان یعقوب پیامبر. این موضوع به اثبات رسیده و در مورد آن کتاب و مقالات فراوانی نیز نوشته شده است که می توان به کتاب "قبیله ی سیزدهم" اثر آرتور کستلر (1976 م) که در ایران با نام "خزران" به چاپ رسیده است اشاره کرد که تمامی مطالب فوق در این کتاب به اثبات رسیده است. شایان ذکر است که آرتور کستلر که خود یک یهودی است چندی پس از انتشار این کتاب به اتفاق همسر خود در منزلش به قتل می رسد.
حال خوانندگان گرامی خود قضاوت کنند که آیا بایسته است که نام یک قوم خونریز، غارتگر و یهودی شده بر دریای مازندران نهاده شود؟ آیا آوردن نام خزر در کتب درسی و گذاشتن این نام بر برخی از شهرها و ... شرم آور نیست؟ آیا این فاجعه نیست که نامی را بر دریای مازندران بنهیم که نام پدران صهیونیستهای جنایتکار و عامل فساد در جهان حاضراست که در صف اول دشمنی با ما هستند؟ آیا جای تأسف نیست که الهام علی اف رئیس جمهور اران (جمهوری آذربایجان) با آن تفکرات کودکانه ی پان ترکیسمش با تحقیر اذعان کند که دریایی به نام مازندران نمی شناسد؟
و بنده به عنوان یک مازندرانی از مسئولیین محترم می پرسم: آیا اگر نام این دریا "دریای تهران" یا "دریای آذربایجان" بود، باز هم این گونه با آن معامله می شد؟ آیا منِ مازندرانی حق ندارم که شک کنم که جریانی با چند قسمت کردن مازندران و تغییر نام دریای آن در حال حذف این استان همیشه سرافراز که در همیشه ی تاریخ حافظ فرهنگ ایران و آغازگر حکومت شیعی در ایران بوده است، می باشد؟آیا برای مردم مازندران این سوال پیش نمی آید که قوم خونریز و وحشی و یهودی شده خزر چه برتری ای نسبت به قوم با فرهنگ و با پیشینه و شیعه مذهب مازندرانی دارد که شورای امنیت ملی کشور نام خزر را به جای مازندران بر روی دریا شمال ایران تأیید می کند؟ و دست آخر اینکه چرا نمایندگان مازندران در مجلس شورای اسلامی، به خصوص اویی که ظاهرا مدرک دکترای ایران شناسی از یکی از دانشگاه های "ناکجاستان" دارد و به انواع لطایف الحیل خود را بر مردم تحمیل کرده و از ایشان رأی گرفته چرا سکوت کرده در مجلس این موضوع را مطرح نمی کنند؟ و بسیاری سولات دیگر.......